بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم ... !
پشت این مزرعه روشن ابر
اهرمن خواب درو کردن ما می بیند.
ما نرفتیم به جشن مرداب
و نخواندیم سرودی ز غروب
و نبردیم به لب هیچ سخن از مرگی
و نگفتیم که پاییز چه فصل خشکی ست
و نگفتیم که شب چیز بدی ست
بد نگفتیم به مهتاب٬
ولی ای سهراب
خشمگین اهرمن زشتیها
داس خونین در دست
به درو کردن ما آمده است.
پ.ن۱:در حال بازسازی روح خرابم هستم
پ.ن۲:دروغ و ریا کریه و زشتن٬نمیمیرین اگه صادق باشین
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم تیر ۱۳۸۹ ساعت 12:5 توسط سپید
|